اساسا انتقاد کردن یا اعتراض کردن تیغ دو لبه است. به همان اندازه که محتوای آن میتواند سازنده و مفید باشد، فرم آن میتواند مخرب و مضر باشد. البته بدون شک فرم و محتوا باید به یک ساز برقصند، ولیکن در این زمینه مرزها عجیب و گمراهکننده است.
چندی پیش نوشته بودم، این حوالی آدمها برای اینکه اثبات کنند به عقاید دیگران احترام میگذارند، عقاید خودشان را مورد تمسخر قرار میدهند. اسمش میشود افراط و تفریط! اسمش را اصلا هر چه میخواهید بگذارید.
در زمینهی اعتراض هم من اسمش را همان چیزی که خط قبل گذاشتید میگذارم. ما عادت کردهایم شدید اعتراض کنیم، و غافل از این نکتهایم که اعتراض رفت و برگشت میشود و تشدید و تشدید میشود و منجر به اختلاف زیاد میشود.
به علاوه رویکرد آدمها در قبال این ازدیاد تفکر گستردهشونده (OverThinking) متفاوت است و این پیچیدگی اضافه میکند به مسئله. اصلا یکی از مهمترین جنبههای شناخت یک انسان این است که متوجه شوی چگونه و تا چه اندازه OverThinking دارد.
// عجیبا قریبا!
// س.ل.ام