۲۳ارديبهشت
رد دستانت بر هر نتی که متولد میشود جاری است...
لااااا... سل لا .. فا سل ..
***
باید گوشهی خیابانی جایی،
نه اصلا زیر پل شاید،
یا کنار تالار وحدت مثلا،
بنشینیم سااز بزنیم...
باید ادای دیوانه ها را در بیاوریم!
نه! اصلا همین حالا این قدر در تار و پود هم تنیدهایم که دیگر نشود ادای عاقلها را درآورد.
***
فااا فا سل لا ... سی...
ساز دلبری را، مشخص نیست کدام ساز نده ای چنین خوشتراش برایت ساز یده است...
تو از کدام ستاره به سیارهی ما آآمدی بانو؟
بگو تا این همه آدم به هوای راه بهشت هر دری را نزنند.
به راستی که بهشت است...
به سادگی بودنت...
به دشواری بودنت...
به راستی که... بهشت...
\\ تنها تو می دانی و ب...س...