۱۱شهریور
کپی شده از به من بگو الهام
بگذار خوب باشم. بگذار برای همین چند تا پنجره کوچک چت، به اندازه همان چند صفحه کوچکتر اسام اس خوب باشم. بگذار چند دقیقه وقتی توی آینه خودم را نگاه میکنم خوب باشم.
بگذار یادم بیاید خوب بودن چه شکلی بود... خوب بودن چشمهای گرد و براق سبز داشت. لبخندی داشت که نمیتوانست جمعش کند. خوب بودن همه ازدستش غش میکردند از خنده. خوب بودن روزی دو دست لباس عوض میکرد. برای بچههای بیحوصلهٔ توی اتبوس ادا در میآورد. خوب بودن با هر آهنگی میرقصید. خوب بودن خوب مینوشت.
// خوببودن، خوب مینوشت...!
// همیـ...ن.
// یا . حق.
۹۲/۰۶/۱۱