شوق

آدم اما خانه ساخت ...

شوق

آدم اما خانه ساخت ...

۱۰آبان

این روزها، هوا عجیب هوای "تو"ست...
خیال کن فقط! عصر جمعه باشد... پاییز باشد، آبان... آلاچیق باشد...
با برگ‌هایی که نرم... نرم... نرم...
می افتند...

و "تو" نباشی برای قسمت کردن سرما...


// وقتش رسیده است پیش‌نویس‌هایم را پابلیک کنم...
// وقتش که... هممم خیلی عبارت خوبی نیست!
// "تو" آمده‌ای و باید همه‌ی پیش‌نویس هایم را [که بای‌دیفالت برای تو نوشته شده اند] پابلیک کنم.

// و من صرفا دارم همین کار را می‌کنم! :)

// از این‌جای قصه به بعد تو آمدی جایگزین همه‌ی "تو"هایم شدی...
// define کردن را که خوب می‌دانی... (;

۹۲/۰۸/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا مصدق

نظرات  (۴)

آلاچیق که نه.. ولی نیمکت که داریم...:)
برگ ها هم ک هیچ وقت کم لطفی نکردن بهمون...:) آثارشون لای هر دفتری هست..

پویای من..
کی می گه هوا بس ناجوانمردانه سرد است؟.. وقتی مرد جوانی.. جوان مردی.. چون تو کنارش قدم می زنه.. وقتی قلب تو توی تنش می تپه...:) گرم...:)

:اولین نظر..:) :ایهام ;)

سبحان الله..
پاسخ:
زیبا...
گرم گرم... همچون عشق...

(;
سبحان... الله...

۰۸ دی ۹۲ ، ۰۸:۴۶ منا مهدیزاده
زیبا...

سلا.م
پاسخ:
:)

سلا . م
سلام..:)
پاسخ:
(;...
خوش به حالتون ! :) ...
پاسخ:
:)

سلا ... م مرد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی