شوق

آدم اما خانه ساخت ...

شوق

آدم اما خانه ساخت ...

۰۷آبان
باران که می بارید، چتر ها تاریخی شدند...
دست ها گره خوردند
و سایه ها همزاد پندارانه در هم فنا...

باران که بارید ، چتر ها به تاریخ پیوستند.
گره ها دست خوردند
و سایه های فنا شده نقش جدایی زدند.

من سال هاست سایه ام را گم کرده ام.
سایه ی از-ابتدا-گم-شده ام را.
این جا عجیب هر شبش پس از باران است.


۹۱/۰۸/۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا مصدق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی